تجربه مرمت

#تجربه_مرمت
وقتی افتاد شوکه شدم. انتظار نداشتم به این راحتی خرد شود. چی؟ اتوی ساده و کارآمدی که از عزیزی به من رسیده بود. دستکم به خاطر عشق و علاقه و توجهی که من داشت می‌بایست بیشتر مراقبش می‌بودم. اما خوب، کاری نمی‌شد کرد؛ شکستنی می‌شکند و باید پذیرفت. من عادت ندارم روی زمین لباس اتو کنم. باید از #میز_اتو استفاده کنم. #ترک_عادت هم که از قدیم گفته‌اند موجب مرض است. بماند! در هر حال پس از چند باری اتو کردن، در آخرین دفعه، ابزار بینوا ناغافل از میز افتاد و انتهای دسته‌اش خرد شد! اصلا انتظارش را نداشتم. قبلا هم پیش آمده بود که اتو از روی میز بیفتد، ولی هرگز تجربه‌ای چنین نداشتم. تکه‌های شکسته دسته اتو را با مکافات بسیار از بین نقش‌های رنگ و وارنگ فرش پیدا کردم و بعد حل #پازل شروع شد. دانه دانه این قطعات را کنار هم گذاشتم و چسباندم. حس #دیرینه_شناسی را پیدا کرده بودم که می‌کوشد اجزای پراکنده #فسیل موجودی ماقبل تاریخ را بصورت صحیح کنار هم بچیند. نتیجه کار بد نبود. فقط یک قطعه کوچک پیدا نشد. اما همان چسب‌کاری‌ها و جای خالی قطعه مفقوده به دلم نمی‌نشست. چندروزی گذشت و در پس ذهنم دنبال راه حل می‌گشتم. ناگاه به فکر افتادم خودم شکل انتهای دسته اتو را ترمیم کنم. شبانگاهی مقوایی تقریبا همرنگ بدنه اتو خریدم، مداد و خطکش و پرگار و کاتر و قیچی را چیدم و درست مانند دوران مدرسه نشستم و کاردستی طور، انتهای دسته اتو را #مرمت کردم. به نظرم چندان هم بد نشده.
پی‌نوشت: انصافا هندسه دوران مدرسه خیلی جاها به کار می‌آید. 🤔 مخصوصا ترسیم!
دیدگاه ها (۰)

تجربه تأسیسات

شهید جمهور بخش اول

قدرت انحصار

قوس قزح

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط